اتفاقات اواخر بازی استیل آذین با پرسپلیس مهمترین رویداد ورزشی هفته گذشته کشور بود که بحث ها و جنجالهای بسیاری را آفرید،اما به راستی حق با کدام طرف است؟افرادی که اعتقاد به انجام بازی جوانمردانه از طرف پرسپلیس دارند و یا مخالفین این نظر و کسانی که معتقدند در مقابل اتلاف وقت دروازبان جوان استیل نمی بایست که توپ را به استیل برگرداند.
تعمیم این بحث به بحثی کلی تر شاید راه گشای یافتن جواب این مسئله باشد.اینکه اگر فردی مهاجم به صورت هر یک از ما سیلی بزند واکنش صحیح ما کدا مست؟اینکه در جواب او به صورت او سیلی بزنیم یا طرف مقابل صورت را در مقابلش قرار دهیم و بخواهیم که ضربه دیگری بزند؟
جواب به این سوال امری سلیقه ایست لیکن ذکر این نکته خالی از لطف نیست که مسیح(ع) گزینه دوم را ترجیح می داد.
Monday, April 18, 2011
بت هرمی ها شکست/بزرگ میلیاردر کوئستی ها اعدام می شود؟
خیلی ها هنوز باور نکرده اند که حسین غفوریان، مرد اول شرکت های هرمی و کوئستی های ایران بازداشت شده است، حاج حسین، الگو بود، سمبل بود ودر جلسات هرمی ها آنچنان در مورد او صحبت می کردند و داستان زندگی اش با آب و تاب خیال پردازی می شد که گویی یک بت است.
همشهری ماه در ویژه نامه نوروزی خود به شرح زندگی حسین غفوریان، یک بچه روستایی که مرد اول کوئستیهای ایران شد و حالا حکم اعدام انتظارش را میکشد پرداخته است.
به گزارش «فردا»؛ حاج حسین لقبی است که بچههای کوئست به او دادهاند، او را بزرگترین لیدر کوئست در کشور و حتی خاورمیانه میدانند اسم حسین غفوریان آشناترین اسمی است که هر فردی که وارد کوئست میشود به گوشش میرسد و تمام اعضای کوئست عالیترین مقام را جایگاه حسین غفوریان میدانند.
حسین که برای خیلیها یک اسطوره است ۳۱ ساله و متولد روستای پیرژن در اطراف مشهد است. از سال ۸۲ دانشجوی دانشگاه آزاد شد و به تهران آمد، جاه طلب بود و بلند پرواز، خیلی زود هم پیشرفت کرد و توانست جایگاه خود را در کوئست ارتقا دهد.
تز «پول و پتو» متعلق به او است؛ یعنی با یک پتو به تهران بیایید و پولدار شویدو بر همین اساس غفوریان از یک زندگی دانشجویی در خوابگاه دانشگاه آزاد با چرب زبانی و پشتکاری که داشت خیلی زود افزاد زیادی را به خود و شرکت جذب میکند.
غفوریان پس از آنکه توانست عده زیادی از افراد و به خصوص شهرستانیها را به این شرکت جذب کند به عنوان یکی از مهرههای اثر گذار کوئست در شهر تهران شناخته میشود. او به علت مشغلهای که برایش در شرکت کوئست به وجود آمده بود در ادامه تحصیل دچار مشکل میشود و تقریبا قید آن را میزند.
حسین برای جلب اعتماد افراد، شغل خود را طلا فروش عنوان میکند تا افرادی که جذب میشوند بر این باور باشند که درآمد کوئست به مراتب از یک طلافروشی در بازار تهران بهتر و بیشتر است وآنقدر در کار خود پیشرفت میکند که به عنوان یکی از مدیران ارشد کوئست در ایران شناخته میشود.
غفوریان چنان در این سیستم پیشرفت میکند که تعداد افرادی که توسط او جذب شدهاند از شمارش خارج میشود و به همین علت شرکت کوئست اورا بازنشسته اعلام میکند و در هفته حقوق چند ۱۰ میلیونی برایش در نظر میگیرند.
این همه ماجرا بود، چراکه شرکت کوئست از طریق حسین غفوریان و چند نفر دیگر توانسته بود ۷ هزار میلیارد تومان از ایران درآمد بدست آورد و این مبلغ را به صورت ارز از کشور خارج کند.
طبیعی بود که برای کوئستیهای تازه وارد و به خصوص شهرستانیها حسین غفوریان به یک الگو تدبل شود و روشهای جذبی که از زبان حسین گفته میشد در تمامی جلسات مختلف کوئست از طریق فیلم نمایش داده میشد.
در این فیلم حسین غفوریان را از یک خانواده اصیل و حتی سطح بالا از نظر مالی معرفی میکنند که بدون تکیه به داراییهای پیشینش توانسته به موفقیتهای بزرگ مالی در شرکت کوئست برسد.
به قول خودشان حساب همه چیز را کرده بودند، خطهای موبایل بدون اسم، دفاتر متعدد و حتی نامهای مستعار، شاید خود حسین غفوریان و خیلی از کوئستیها هم متوجه شده بودند که حلقه محاصره در حال تنگ شدن است ولی افکار وهم آلود و شاید هم شیرینی پولها و سرمایههای انباشته شده مانع از آن میشد که از راه رفته بازگردند.
حاج حسین یا همان بت هرمیها در اوج فروریخت و شکست. غفوریان سال گذشته توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد، خیلیها از او شکایت کردهاند و خیلیها هم هنوز باور نکردهاند و با خود مرور میکنند همه ارتباطات خیالی با مقامات مختلف و القاب و وعدهها را غافل از آنکه همهاش حبابی بیش نبوده است.
شاید حسین غفوریان در روزهای زندگیاش در شهرستان و خوابگاه دانشجویی ثروت میلیاردی را آرزو میدانست ولی از وقتی وارد کوئست شد آنقدر مغرور بود که خط پایانی را برای خود متصور نشود و به مسیر خود ادامه داد تا به نقطه آخر رسید؛ دادسرای جرایم رایانهای و کوهی از پروندههای شکایت.
دادسرای ویژه جرائم رایانهای خانه آخر تمام کوئستیها است، هزاران شاکی و برگههای سفید شکایت که قرار است سیاه شوند، فرقی هم نمیکند شاکی یک کارگر باشد یا دانشجوی شهرستانی، خانوادهای که همه دار وندارشان را از دست دادهاند و کارمندی که حتی شغلش را هم برای کوئست فدا کرده است.
در این دادسرا اکثر مراجعه کنندگان تنها نامی که با آن آشنا هستند حسین غفوریان است. خیلیها فقط نامش را شنیدهاند و تصویرش را دیدهاند، بعضیها هم از نزدیک با اور در ارتباط بودهاند ولی اصل موضوع این است که همه شاکیاند و حاج حسین را کلاهبردار میدانند.
حاج حسین حالا تنها است، بت کوئستیها شکسته و از آن همه رویا فقط خاطرهای مانده و خیالی! جرمش سنگین است، خیلی سنگین، جرمی که قانون از آن به عنوان اخلالگر در نظام اقتصادی کشور یاد کرده و مجازات این جرم هم اعدام است.
همشهری ماه در ویژه نامه نوروزی خود به شرح زندگی حسین غفوریان، یک بچه روستایی که مرد اول کوئستیهای ایران شد و حالا حکم اعدام انتظارش را میکشد پرداخته است.
به گزارش «فردا»؛ حاج حسین لقبی است که بچههای کوئست به او دادهاند، او را بزرگترین لیدر کوئست در کشور و حتی خاورمیانه میدانند اسم حسین غفوریان آشناترین اسمی است که هر فردی که وارد کوئست میشود به گوشش میرسد و تمام اعضای کوئست عالیترین مقام را جایگاه حسین غفوریان میدانند.
حسین که برای خیلیها یک اسطوره است ۳۱ ساله و متولد روستای پیرژن در اطراف مشهد است. از سال ۸۲ دانشجوی دانشگاه آزاد شد و به تهران آمد، جاه طلب بود و بلند پرواز، خیلی زود هم پیشرفت کرد و توانست جایگاه خود را در کوئست ارتقا دهد.
تز «پول و پتو» متعلق به او است؛ یعنی با یک پتو به تهران بیایید و پولدار شویدو بر همین اساس غفوریان از یک زندگی دانشجویی در خوابگاه دانشگاه آزاد با چرب زبانی و پشتکاری که داشت خیلی زود افزاد زیادی را به خود و شرکت جذب میکند.
غفوریان پس از آنکه توانست عده زیادی از افراد و به خصوص شهرستانیها را به این شرکت جذب کند به عنوان یکی از مهرههای اثر گذار کوئست در شهر تهران شناخته میشود. او به علت مشغلهای که برایش در شرکت کوئست به وجود آمده بود در ادامه تحصیل دچار مشکل میشود و تقریبا قید آن را میزند.
حسین برای جلب اعتماد افراد، شغل خود را طلا فروش عنوان میکند تا افرادی که جذب میشوند بر این باور باشند که درآمد کوئست به مراتب از یک طلافروشی در بازار تهران بهتر و بیشتر است وآنقدر در کار خود پیشرفت میکند که به عنوان یکی از مدیران ارشد کوئست در ایران شناخته میشود.
غفوریان چنان در این سیستم پیشرفت میکند که تعداد افرادی که توسط او جذب شدهاند از شمارش خارج میشود و به همین علت شرکت کوئست اورا بازنشسته اعلام میکند و در هفته حقوق چند ۱۰ میلیونی برایش در نظر میگیرند.
این همه ماجرا بود، چراکه شرکت کوئست از طریق حسین غفوریان و چند نفر دیگر توانسته بود ۷ هزار میلیارد تومان از ایران درآمد بدست آورد و این مبلغ را به صورت ارز از کشور خارج کند.
طبیعی بود که برای کوئستیهای تازه وارد و به خصوص شهرستانیها حسین غفوریان به یک الگو تدبل شود و روشهای جذبی که از زبان حسین گفته میشد در تمامی جلسات مختلف کوئست از طریق فیلم نمایش داده میشد.
در این فیلم حسین غفوریان را از یک خانواده اصیل و حتی سطح بالا از نظر مالی معرفی میکنند که بدون تکیه به داراییهای پیشینش توانسته به موفقیتهای بزرگ مالی در شرکت کوئست برسد.
به قول خودشان حساب همه چیز را کرده بودند، خطهای موبایل بدون اسم، دفاتر متعدد و حتی نامهای مستعار، شاید خود حسین غفوریان و خیلی از کوئستیها هم متوجه شده بودند که حلقه محاصره در حال تنگ شدن است ولی افکار وهم آلود و شاید هم شیرینی پولها و سرمایههای انباشته شده مانع از آن میشد که از راه رفته بازگردند.
حاج حسین یا همان بت هرمیها در اوج فروریخت و شکست. غفوریان سال گذشته توسط وزارت اطلاعات دستگیر شد، خیلیها از او شکایت کردهاند و خیلیها هم هنوز باور نکردهاند و با خود مرور میکنند همه ارتباطات خیالی با مقامات مختلف و القاب و وعدهها را غافل از آنکه همهاش حبابی بیش نبوده است.
شاید حسین غفوریان در روزهای زندگیاش در شهرستان و خوابگاه دانشجویی ثروت میلیاردی را آرزو میدانست ولی از وقتی وارد کوئست شد آنقدر مغرور بود که خط پایانی را برای خود متصور نشود و به مسیر خود ادامه داد تا به نقطه آخر رسید؛ دادسرای جرایم رایانهای و کوهی از پروندههای شکایت.
دادسرای ویژه جرائم رایانهای خانه آخر تمام کوئستیها است، هزاران شاکی و برگههای سفید شکایت که قرار است سیاه شوند، فرقی هم نمیکند شاکی یک کارگر باشد یا دانشجوی شهرستانی، خانوادهای که همه دار وندارشان را از دست دادهاند و کارمندی که حتی شغلش را هم برای کوئست فدا کرده است.
در این دادسرا اکثر مراجعه کنندگان تنها نامی که با آن آشنا هستند حسین غفوریان است. خیلیها فقط نامش را شنیدهاند و تصویرش را دیدهاند، بعضیها هم از نزدیک با اور در ارتباط بودهاند ولی اصل موضوع این است که همه شاکیاند و حاج حسین را کلاهبردار میدانند.
حاج حسین حالا تنها است، بت کوئستیها شکسته و از آن همه رویا فقط خاطرهای مانده و خیالی! جرمش سنگین است، خیلی سنگین، جرمی که قانون از آن به عنوان اخلالگر در نظام اقتصادی کشور یاد کرده و مجازات این جرم هم اعدام است.
Sunday, April 17, 2011
آیههای خسته، آینههای شکسته / محمدجواد اکبرین
سعید تاجیک در پاسخ به پرسشهای روزآنلاین من اون کسی که دست دوست دخترشو گرفته اومده بیرون، بستنی لیس می زنه، می خواد با کفش نماز بخونه ، دهنشو جر میدم. اینا مردم نیستن. توجه می کنی؟ این محاربه. باید اعدام بشه. شما آیه ۳۲ سوره مائده رو بخونین. میگه کسی که در مقابل پیغمبر خدا و دین خدا می ایسته، اینو باید دست و پاشو، خلاف همدیگه قطع بکنین. حکم خداست... کسی که در مقابل حکومت اسلامی صف آرایی می کنه، می خواد ارزش ها رو زیر پا بذاره باید تیکه تیکه اش کرد http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2011/april/13/article/-633cbc6435.html ------------------------------------------------------------ نوشابه امیری را برای مصاحبه حرفهای و زیرکانهاش میستایم؛ آثاری از جنس گفتگو با سعید تاجیک رئیس بسیج پالایشگاه تهران که با فحاشی به فائزه هاشمی شهرت یافت، به یادمان میآورند که در رویارویی با چنین پدیدههایی که در کارگاههای پرورش ایدئولوژیک پروار شدهاند چه راه دشواری در پیش داریم استناد سعید تاجیک به آیهای از سوره مائده، برای توجیه خشونت و حیوانیت گفتاری و رفتاری، کار تازهای نیست و "سعید"های پیش از او هم چنین کردهاند سعید امامی با همین دست استنادات، قتلهای زنجیرهای را رقم زد و سعید عسگر هم با استناد به آیه مورد نظر محمد تقی مصباح یزدی (60 سوره انفال) حجاریان را ترور کرد از آستین دین همه چیز بیرون میآید؛ اگر بیمار باشی آیه را بیمار میخوانی و چشم بر شأن نزول و شرایط صدور و تفسیر مدلّل میبندی و اگر سلامت باشی کلام خدا را انسانی میخوانی و اخلاقی میفهمی؛ مولانا در دفتر سوم مثنوی، دین را ریسمان میخواند اما ریسمانی که برای همگان مایهی نجات و برآمدن از چاه نیست بلکه پارهای از اصحاب قرآن، با این ریسمان به تهِ چاه میروند به جای آنکه از آن برای بالا آمدن و چشم به آسمان گشودن بهره بگیرند زان كه از قرآن بسی گمره شدند زان رَسَن قومی درون چَه شدند مر رسن را نیست جرمی ای عنود چون تو را سودای سربالا نبود تازه نیست روایتِ آیههای خسته و آینههایی که در آماج سنگهای زمینه و زمانه، شکسته و ایستادهاند... اینک در توضیح این استناد ناموجّه، دو نکته را به اشارت میآورم : یک 1: این آیه اساسا درباره مخالفان نظری و معترضان حکومت اسلامی صادر نشده است. زمینه صدور و شأن نزول آیه و رأی مفسران، بر آن است که مجازات وارده در این آیه، برای راهزنان و آدمکشان و آدمربایان است و اینان مصداق تباه کنندگان زمین و محاربان با خدا و رسولاند. حتی برخی از فقیهان تأکید کردهاند که این مجازات، شامل کسانی است که عادت به آدمکشی و راهزنی کرده اند نه آنانکه تشکیلاتی و حرفهای نیستند دو 2: اگرچه زبان این آیه در روزگار ما مصداق خشونت است اما در 14 قرن پیش، روشی مقبول برای مهار آدمکشان و راهزنان بود. "آیات تشریعی" را باید در بستر نزولشان فهمید و سنجید. و سرانجام سعید تاجیک بیش از این نمیفهمد؛ مجرم واقعی آنانند که به مجرمان، آگاهی کاذب بخشیدهاند و آنان را به وعده الهی جنایت، بشارت دادهاند
توسط: Mohammad Javaad Akbarein
توسط: Mohammad Javaad Akbarein
Friday, April 15, 2011
خاک بر سرت آقای دایی
خاک بر سرت آقای دایی...100 بار بیشتر خاک بر سر اون تماشگری که اسم تو رو فریاد می زد.
خاک بر سرت آقای سوشا،خاک بر سر این فوتبال،خاک بر سر این فرهنگ که سپهر حیدریه تحصیلکرده هم تعریف بازی جوانمردانه رو نمی دونه!
خاک بر سرت آقای سوشا،خاک بر سر این فوتبال،خاک بر سر این فرهنگ که سپهر حیدریه تحصیلکرده هم تعریف بازی جوانمردانه رو نمی دونه!
Subscribe to:
Posts (Atom)